من دوست دارم نان و آب خورشت بخورم.
راوی : مهندس حسن آغاسی زاده
برای سنگر فرماندهی غذا برده بودند اما غذا به
خودش نرسید.
اول بسیجی ها را سیر کرده بود.
رفته بود آشپزخانه
گفته بود: خسته نباشید! یک کمی آب قیمه برایم توی
کاسه بریزید!
آشپز گفته بود: مگر غذایتان را نیاوردند؟
مقداری نان بیات در آب قیمه ریخته بود و
گفته بود:
(( من دوست دارم نان و آب خورشت بخورم. این ها
بهتر است.
اسراف هم نمی شود.
خودش نرسید.
اول بسیجی ها را سیر کرده بود.
رفته بود آشپزخانه
گفته بود: خسته نباشید! یک کمی آب قیمه برایم توی
کاسه بریزید!
آشپز گفته بود: مگر غذایتان را نیاوردند؟
مقداری نان بیات در آب قیمه ریخته بود و
گفته بود:
(( من دوست دارم نان و آب خورشت بخورم. این ها
بهتر است.
اسراف هم نمی شود.
راوی : مهندس حسن آغاسی زاده
نوشته شده در تاریخ
دوشنبه 92 تیر 10 توسط شهید آینده